عمومی

شورای نگهبان حق «ردصلاحیت سیاسی» علی لاریجانی را داشت؟

شورای نگهبان حق «ردصلاحیت سیاسی» علی لاریجانی را داشت؟

ابتدا باید اشاره کنم که این یادداشت تنها در چارچوب حقوق عمومی و اساسی نوشته شده و ربطی به درگیری سیاسی ندارد. چه شکلی است، رسانه ها نامه محرمانه شورای نگهبان به علی لاریجانی را درباره دلایل برکناری وی منتشر کردند.، اقدام مجرمانه است و پاسخ تفصیلی لاریجانی به این نامه ممکن است بدون رضایت وی عنوان مجرمانه داشته باشد. با این حال همه می دانند که نامه ای منتشر شده و در چند بند، دبیر شورای نگهبان را در رد صلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 مقصر دانسته که همگی سیاسی و اندکی حقوقی یا قضایی است. زیرا در نامه به رد صلاحیت این نامزد اشاره ای نشده بود.

سوال اینجاست که آیا شورای نگهبان حق اساسی دارد که نامزد ریاست جمهوری را به دلایل سیاسی رد صلاحیت کند؟ در نگاه اول، پاسخ به این سوال از نظر سیاسی مثبت خواهد بود، اما با کمی مطالعه در قوانین کشور می توان به دلایل سیاسی، نه چندان دور، به حقوق شورای نگهبان دست یافت. مبنای حقوقی زیرا چنین استدلالی در اختیارات قانونی این شورا مبنای قانونی دارد.

توضیح اینکه اصل نود و نهم قانون اساسی می گوید: شورای نگهبان بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، شورای شورای اسلامی و همه پرسی نظارت دارد.

در این متن آمده است که شورا وظیفه «نظارت» بر انتخابات ریاست جمهوری را بر عهده دارد. الان این نظارت چگونه است؟ برای درک ماهیت نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، لازم است این اصل توضیح داده شود. بر اساس اصل 98 قانون اساسی «شورای نگهبان وظیفه تفسیر قانون اساسی را بر عهده دارد». بنابراین شورای نگهبان در تفسیر قانون اساسی، اصول قانون اساسی و متن نیز دارای اختیارات یکسانی است. در تاریخ 1/3/1370 هیأت امنا در تفسیر و نظارت اصل 99 اظهار داشت: «نظارت مذکور در اصل 99 قانون اساسی است و شامل کلیه مراحل اجرایی انتخابات اعم از تصویب و رد صلاحیت است. نامزدهای.”

نظارت مجاز یک اصطلاح حقوقی است که در کامن لا نیز به آن اشاره شده است. به عنوان مثال، ماده 78 قانون مدنی می گوید: «واقف می تواند سرایداری را تعیین کند که کار او موکول به تأیید یا ابلاغ او باشد». در این ماده آمده است که ممکن است متصدی امر اختیار اعمال مجریه را داشته باشد و ناظر مجاز باشد و بدون تأیید وی، اعمال مجری وجاهت قانونی ندارد.

انتخابات ریاست جمهوری توسط وزارت امور داخله (شاخه مجریه) اداره می شود و زمانی که شورای نگهبان بر انتخابات نظارت داشته باشد، تایید می شود، یعنی شورای نگهبان صلاحیت تایید یا رد اقدامات اجرایی در همه سطوح را دارد. اینجاست که فاصله بین «مجری» و «ناظر» کاهش می یابد و عمل «تصویب» با «مجازات اعدام» همراه می شود. در این شرایط آیا می توان انتظار داشت که هیئت رئیسه نظارت بر تصویب را تنها بر اساس استدلال قانونی انجام دهد؟

کسانی که به این سوال پاسخ دادند به اصل 91 قانون اساسی اشاره کردند و گفتند که شورای نگهبان آنها اصولاً قضایی و قانونی است. در این سیاست آمده است: به منظور پاسداری از احکام و مقررات اسلام و عدم مخالفت مصوبه شورای اسلامی با آن، شورایی به نام شورای نگهبان تشکیل می شود.

همانطور که در اصل 91 اشاره شد، شورای حکام باید تصمیم بگیرد که آیا مصوبه مجلس با شرع و قانون اساسی «مناسب» است یا خیر. لازم به ذکر است که این موضع «قضایی و حقوقی» شورای نگهبان در جایگاه دادگاه قانون اساسی است که در عمل حقوقی به آن «عدالت اساسی» می گویند. یعنی شورای نگهبان نیز مانند قاضی باید دلیل قانونی یا شرعی بر خلاف قانون اساسی بودن مصوبه مجلس داشته باشد. هرچند موضوع تایید نظارت بر انتخابات کاملا سیاسی است، اما در مورد “حکم” ناظر تایید کننده بحثی نیست. به عبارت دیگر، شورای نگهبان می تواند بر فعالیت های سیاسی نظارت سیاسی داشته باشد و حق برگزاری انتخابات ریاست جمهوری را دارد.

بر این اساس، شورای نگهبان تنها محدود به موضوع نظارت بر انتخابات نخواهد بود، بلکه تنها دامنه محدودی از «نظارت قضایی و قضایی» بر این شورا خواهد داشت و استدلال ناظر سیاسی مبنای قانونی دارد.

موضوع دیگر این است که اگر قانون اساسی جور دیگری نوشته شده باشد و متولی آن نهاد دیگری باشد و آن نهاد به دلایل سیاسی و شورای نگهبان مرجع قضائی نامزد را فاقد صلاحیت اعلام کند، باید منتظر اعتراض نامزد فاقد صلاحیت بود. تنها استدلال حقوقی شورای نگهبان (مانند دادگاه قانون اساسی آلمان) هر چند در شرایط فعلی نظارت مستقیم بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان است و امکان ایرادات قانونی به نظر شورای نگهبان صلاحیت است. نامزدهای. هیچ سازمان دیگری وجود ندارد.

اینجاست که بحث حیاتی بر سر مشروعیت و مقبولیت ادله سیاسی شورای نگهبان ناظر انتخابات در برابر افکار عمومی، فعالان سیاسی و حقوقدانان مطرح می شود. این احزاب باید پاسخ دهند که آیا ادله شورای نگهبان برای رد صلاحیت نامزدها قابل قبول است، صرف نظر از اینکه انتخابات تحت نظارت شورای نگهبان باشد یا خیر. بدیهی است که چنین داوری نیز حکمیت افکار عمومی و قدرت موافقت با ادله مندرج در سلب صلاحیت است و حکم قانونی محسوب نمی شود. چنانچه ادله سياسي شوراي نگهبان به عنوان ناظر تاييد كننده انتخابات سياسي مورد توجيه افكار عمومي قرار گيرد، ساير نظرات شورا در مورد نظارت بر انتخابات اعم از شوراي مشورتي اسلامي و خبرگان رهبري مورد توجه قرار خواهد گرفت. توده ها و نخبگان این کار را کردند. در صورت عدم پذیرش این گونه ادله و یا بهانه ای برای حذف نامزد رقیب، جایگاه حقوقی شورای نگهبان تضعیف شده و مشروعیت انتخابات و دموکراسی در کشور خدشه دار می شود.

به چند سوال درباره جایگاه و جایگاه سیاسی شورای نگهبان پاسخ دهید

ممکن است این سوال پیش بیاید که «علیرغم تفاوت‌هایی که در مقبولیت سیاسی نظارت مجلس بر نظارت بر انتخابات و نظارت پارلمانی آن وجود دارد، این سؤال پیش می‌آید که از آنجایی که شورای نگهبان طبق قانون اساسی بخشی از قوه مقننه است، ادعاها، بیانیه‌ها و تصمیمات رسمی آن نباید همیشه باشد. این یعنی وقتی 6 فقیه و 6 فقیه در این شورا حضور دارند، شما اعلام می کنید که این شورا قانونی، قضایی و شرعی است.

در پاسخ باید گفت: اولاً شبهه قوی وجود دارد که شورای نگهبان جزء قوه مقننه است. به عبارت دیگر، یک دیدگاه می گوید درست است که شورای نگهبان مشمول فصل قانون اساسی در قانون اساسی است، اما شورای نگهبان اساساً یک «قاضی قانون اساسی» است که جزء قوای سه گانه محسوب نمی شود. نظام حقوقی جهان ما کشورهای مختلفی داریم. این دادگاه حتی در یک سیستم دو مجلسی (مجلس سنا-مجلس نمایندگان) یا (مجلس عوام و مجلس اعیان) وجود دارد. بنابراین اولاً نباید به صراحت اعلام کنیم که شورای نگهبان جزء قوه مقننه است.
دوم، فرض کنید شورای نگهبان بخشی از قوه مقننه است. آیا همه رفتارها، تصمیمات و مصوبات مجلس معتبر است؟ مزایده رای اعتماد یا رای عدم اعتماد یا رد صلاحیت رای و تایید قانونی ریاست جمهوری؟ هیچ «قانونگذاری» این مصوبات و تصمیمات وجود ندارد. به عبارت دیگر رد صلاحیت یا عدم صلاحیت نامزدهای شورای شهر و طرح عدم اعتماد به هیئت دولت و وزرا قانون گذاری نیست. بر این اساس می بینیم که مجلس علیرغم قوه مقننه بودن، دارای اختیارات غیرقانونی است که نمونه بارز آن «نظارت» بر عملکرد دولت، نظارت بر انتخابات شوراهای شهر و روستا است. بر این اساس می توان گفت که شورای نگهبان حتی اگر جزء مجلس باشد، ممکن است تصمیمی غیرقانونی (در قصور: باطل) داشته باشد.

ممکن است سوال دیگری مطرح شود که «وقتی یک گروه 12 نفره متشکل از حقوقدان و فقها که دارای قوه قضائیه و فقاهت هستند، خود به خود در ترکیب این شورا پنهان می شوند که این افراد باید به صورت قانونی و قضایی صحبت کنند، فرض کنید اگر قانون اساسی در این بین، غیرقانونی ها هستند – مثلاً مدیر کشور – می توان از این شورا انتظار تصمیمات نامشروع داشت، اما وقتی اعضای شورای حاکمیت وکیل و حقوقدان می شوند، نباید انتظار خروج غیرقانونی و غیرقانونی از شورای حاکمیت داشته باشیم.

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه کنیم:
1- اولاً ما در سیاست دوم متمم قانون اساسی اصل تعادل را داشتیم که می گفت علمای درجه یک باید تحت نظر باشند تا مجلس شورای ملی هیچ مصوبه ضد شرعی نگیرد. در این پیشینه تاریخی ایران، رعایت تصمیمات مجلس شرعی است و همانطور که می دانیم تصمیمات سیاسی در شریعت و فقه شیعه بسیار رایج است. مانند فتوای تنباکو که بر اساس قاعده ثانویه بر اساس قاعده «نفی سبیل»، در حکومت حرام و محربه با امام زمان (عج) حلال الهی (سیگار کشیدن) را می داند. یعنی در فقه و شرع نظارت غیر شرعی وجود دارد و مبنای این نظارت سیاسی است نه چارچوب قانونی شرع.
2. نظارت حقوقی شورای نگهبان بر تصمیمات پارلمانی غرب مبتنی بر نظریه هانس کلسون در مورد «تحقیقات قانون اساسی» در اتریش است که می گوید قطعنامه های عادی مجلس، حقوق اساسی شهروندان را که در قانون اساسی تصریح شده محدود نمی کند.

بر این اساس، وکلای دادگستری باید طی یک فرآیند مشخص انتخاب شوند و بر تصمیمات مجلس و قضائی (روی دادرسی پایه) نظارت داشته باشند. آنها قضات قانون اساسی هستند و دادگاه قانون اساسی جایی است که آنها می نشینند. از این حیث، مجریان و ناظران انتخابات نهادهای مستقلی هستند که تنها در صورت وجود شکایت از سوی افراد ذینفع مانند نامزدها و دادگاه می تواند در مورد رد صلاحیت یا نتیجه انتخابات تصمیم گیری کند، رئیس دیوان عالی می تواند در یک پرونده مداخله کند. یا طبق قانون نیست. مشکل اینجاست که در شکل گیری شورای نگهبان در ایران، شاهد اختلاط ناظران سیاسی و قضات انتخاباتی هستیم که این مشکلات را به وجود آورده است. بنابراین از این منظر وقتی قانون به ناظر اجازه نظر سیاسی و استدلال سیاسی می دهد، نمی توانید ناظر را منع کنید زیرا نظر او سیاسی و قضایی نیست. اساساً این ناظر قدرت و صلاحیت «قضاوت» منطقی و قانونی درباره نظرات سیاسی خود را ندارد.
3- تشکیل شورای نگهبان این نهاد برگرفته از دو نظریه عالی (اصول اصول و اصول روشهای اساسی) وارد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شده و با آن روبرو هستیم. حال چرا باید از شورای نگهبان انتظار داشته باشیم که به فقها و حقوقدانان اظهار نظر سیاسی نکند؟ هیچ مبنای قانونی برای محدود کردن این ترکیب به نظارت و اظهار نظر سیاسی وجود ندارد. بنابراین نمی توان گفت که ترکیب شورا متشکل از حقوقدانان و حقوقدانان است، بنابراین همه تصمیمات آنها باید محتوای حقوقی، قضایی و فقهی داشته باشد. در چنین پرونده‌های اداری مرتبط با دادگاه، قاضی ممکن است در مورد موضوعات غیرقانونی (مانند مخالفت با انتقال متهم یا تغییر محل دفتر او) تصمیم بگیرد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که خروجی شورای نگهبان در انتخابات «اثر قانونی» دارد، حتی اگر دلیل قانونی برای تصمیم سیاسی شورا وجود نداشته باشد. یعنی وقتی فردی رد صلاحیت می شود «حق انتخاب شدن و مشارکت در امور کشور» که از حقوق اساسی آن شخص است محدود به انتخابات می شود، اما مبنای تصمیم گیری این است که این اثر حقوقی ممکن است قانونی نباشد. حتی در قوانین عادی، قانون قاضی را در اظهار نظری که دارای دلیل نامشروع (با فرض مصلحت کودک) برای صدور حکم بر اساس قانون است و در جایی که استدلال معتبر نیست و احتمالاً دارای اثر حقوقی است، باز می گذارد. ایجاد شده به نفع شاکی یا جامعه است.

* وکیل

231

دکمه بازگشت به بالا