عمومی

هنری کیسینجر؛ دغدغۀ ۲۰۲۲ در آستانۀ ۱۰۰سالگی

هنری کیسینجر؛ دغدغۀ ۲۰۲۲ در آستانۀ ۱۰۰سالگی

با تجربه در سیاست؛ یکی از معدود چهره های طراز اول زنده قرن بیستم و نامی آشنا برای ایرانیان. او مانند وینستون چرچیل یک نماد سیاسی است. سالها کار او این بوده که قوی را ضعیف و ضعیف را قوی کند تا هیچکس نتواند پیروز شود. «تعادل» مهمترین نظریه اوست.

به گزارش دنیای 77، در یادداشتی عصر ایران مهرداد خدیر می نویسد: برای اولین بار در تاریخ، انسان ها این توانایی را دارند که در زمانی محدود خود را نابود کنند.

این یادداشت مربوط به این حرف ها نیست، بلکه به خاطر راوی است: «هنری کیسینجر» که هنوز در آستانه صدمین سالگردش نقاشی می کشد و آن را در اولین روز سال 2022 گفته است. او یکی از معدود رهبران سیاسی قرن بیستم است که بیست و دو سال در قرن بیست و یکم زندگی کرده و نام او را شنیده ایم و نامی شناخته شده در بین ایرانیان و یکی از نمادهای سیاست شخصی مانند وینستون است. چرچیل انگلستان و سیاست.

هنری کیسینجر در سال 1923 به دنیا آمد و اگر تا سال 2022 یعنی می (مه 1401) دوام بیاوریم اکنون 99 ساله خواهد شد. او نه تنها زنده است، بلکه از بحث بزرگ سیاسی دور نیست، و به همین دلیل است که او را برای وزرا فقط “وزیر خارجه سابق آمریکا” توصیف می کند که بعدها چندین دیپلمات آمریکایی شد و رفت و فحشاترین آنها – مایک پمپئو (وزیر ترامپ) دولت) – مشروعیت می بخشد. حالا بهترین توصیف برای هنری کیسینجر نام اوست و اگر کمی جلوتر برویم نگاه منفی می کنیم: ماراینکی!

شاید این سوال برای مخاطبان جوان این باشد که آیا در ایالات متحده، جایی که باراک اوباما، پدر کنیایی‌اش و دونالد ترامپ با شومان، و قبلا جیمی کارتر با مزرعه بادام‌زمینی‌اش، یا رونالد ریگان با حرفه بازیگری در هالیوود، راهی سفیدها شد. . هاوس، چرا کیسینجر موفق شد؟ پاسخ این است که او متولد آلمان بود و مشکل حقوقی داشت، اما اگر در آمریکا به دنیا می آمد، حتی اگر پدر آلمانی داشت، برنده ریاست جمهوری می شد. به خصوص که پدرش یک مهاجر یهودی آلمانی بود.

او اولین خارجی بود که بالاترین مقام را در کابینه داشت و در سال 1973 (22 سپتامبر 1973) وزیر امور خارجه شد.

فارغ التحصیل هاروارد در واقع یک فیلسوف سیاسی، اما یک رئالیست است و معروف ترین عبارت او مدل کنش سیاسی است: «وظیفه یک سیاستمدار ایجاد تعادل بین مطلوب و ممکن است». تلاش یک گروه برای برقراری عدالت بر گروه دیگر کاملاً ناعادلانه و ناعادلانه تلقی می شود».

پس از وینستون چرچیل و ضرب المثل (در سیاست که به معنای دوست دائمی یا دشمن دائمی نیست و ما فقط منافع دائمی داریم)، ​​همین نقل قول از کیسینجر در گوش سیاستمداران حرفه ای نیز طنین انداز می شود; بدون اینکه متهم به نقض اخلاق و عدالت شود. زیرا کیسینجر سعی کرده توضیحات خود را در چارچوب محاکمه ارائه دهد و دوست ندارد متهم به تصورات ماکیاولیستی شود.

نام کیسینجر را ایرانیان نیز می شناسند زیرا او از نظر روانی روی محمدرضا شاه کار می کرد و می دانست که چقدر تشنه احترام، چاپلوسی، رنج، تحقیر و «ترس» است. شاه در آن سال پایه های تاج و تخت را مستحکم کرد و در پی غلبه بر ذلت و ترس بود. او از کودکی و نوجوانی با این دو احساس بزرگ شده است. توهین چون پدرش با موافقت روسیه توسط انگلیسی ها خلع و تبعید شد و او به پادشاهی ایران رسید که نتوانست پدرش را برگرداند و چند سال بعد (اگر واقعاً برمی گشتند) و جنازه رضاشاه را برگرداند. مردان در 12 سال اول پادشاهی. شاه جوان زیاد بازی نمی کرد و ترس نهادی روس ها باعث شد که کمونیست ها را مهم ترین دشمن خود بداند و ریسک های دیگری را متحمل شود. کیسینجر این موارد را در شخصیت محمدرضا شاه کشف کرد، زیرا او مشاور نیکسون بود و به ویژگی های او گوش می داد.

در نتیجه وزیر امور خارجه شد و به دلیل شخصیت شاه و تحسین او، روابط ایران و آمریکا را عمیق تر کرد و از آن زمان شاه اعتماد زیادی پیدا کرد و مخالفان را نادیده گرفت. درآمدهای نفتی افزایش یافت و شاه حوصله هیچ مخالفت و بهانه ای نداشت و در اسفند 1332 دو حزب رسمی را لغو و تنها یک حزب را قادر به عضویت و فعالیت اعلام کرد: حزب رستاخیز ملت ایران. از نظر شاه هرکس عضو حزب رستاخیز نیست باید عضو حزب توده باشد و می‌گفت هرکس نمی‌خواهد عضو حزب رستاخیز شود پاسپورتش را می‌گیرد و از ایران می‌رود.

شاه اما سوء تفاهم داشت. زیرا او متوجه نشد که کیسینجر آمریکا را به خود گره نمی زند، بلکه به دنبال ایجاد تعادل در منطقه بوده است. بنابراین پس از سقوط شاه و در طول جنگ ایران و عراق، سیاست آمریکا هر از چند گاهی برنده نشدن و تضعیف هر دو کشور بود.

تأثیر کیسینجر بر سیاست خارجی آمریکا به حدی بود که فرقی نمی‌کرد دولت دموکراتیک باشد یا جمهوری‌خواه. او همچنین تأثیر زیادی بر جنسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، دیپلمات مهاجری مانند او و فارغ التحصیل هاروارد داشت و تنها رئیس جمهوری که درهای کاخ سفید را باز نکرد، باراک اوباما بود. که مشکل داشت با خود اوباما؛ در غیر این صورت باید برهان تعادل پشتوانه می شد.

کیسینجر همچنین در دهه 1980 ایده حمایت از اسلام گرایان افراطی در پاکستان و افغانستان را مطرح کرد. مهمترین نظریه او همانطور که بارها ذکر شد تعادل بود و هیچکس در این منطقه دستی در آن نداشت. در این صورت، اگر اسلام سیاسی شیعه در ایران به قدرت برسد، اسلام طالبانی سنی همسایه اعتدال ایران خواهد بود.

کار کیسینجر برای چندین سال این بود که قوی را ضعیف و ضعیف را قوی کند تا کسی برنده نشود.

با این حال، کیسینجر در بیوگرافی سیاسی 2800 صفحه ای خود تنها 20 صفحه را به انقلاب ایران و رابطه خود با شاه اختصاص داده است. زیرا او نه می خواست تاکتیک های خود را فاش کند و نه حمایت و همراهی با شاه را در اوج ادعاهای حقوق بشری افتخاری می دانست.

از میان مقامات ایرانی پس از انقلاب، تنها محمد جاوید ظریف با هنری کیسینجر دیدار کرد و در مصاحبه با مجله آگاهی نا گفت: و من پاسخ دادم: هر وقت بین این دو انتخاب کردید، امیدوارم یکی را انتخاب کنیم. این بود که شاگردش که حتما 10 سال از من بزرگتر بود به من ایمیل زد: این اولین بار است که با معلمم اختلاف پیدا می کنم. این دیدار در زمان وزارت من بود اما از زمان سفارت در سازمان ملل این اختلاف را داشتیم و به همین دلیل به من نوشت: دشمن بزرگوار. ایده های او فوق العاده است.

مهم ترین ایده های کیسینجر واقع گرایی و البته توازن است و برجام ظریف نیز به عنوان یک سیاستمدار واقع گرا همین تعادل را در راستای منافع ملی دنبال می کرد. بنابراین به محض اینکه روس ها بن بست مذاکرات را دیدند، به کری نزدیک شد تا مسکو فکر نکند که در بسته است و ایران باید به سمت مسکو غش کند.

پادشاه دوستی نزدیکی با کیسینجر داشت، اما به شدت بر او تکیه داشت. اما برای یک سیاستمدار برجسته فقط «تعادل» مهم است، اگر اقناع کارتر با راکفلر پس از برکناری شاه را پوست هندوانه زیر پای او در نظر نگیریم و دوستی قبلی را در نظر بگیریم.

(اگرچه ظریف از تمام آموزه های کیسینجر درس «تعادل» را به درستی آموخت و برجام نیز حاصل همین درک است…)

کیسینجر در دنیای سیاست تبدیل به برند و اصطلاحی شده است به معنای ارزیابی خونسرد سیاست خارجی از نظر واقع گرایی و منافع ملی و شاید چند درجه کمتر از آموزه ماکیاولی که از نظر اخلاقی چندان سلیقه ای نیست. یکی از سخنان معروف او که در مضمون «تعادل» فهمیده می شود: «تأکید زیاد بر اخلاق موجب فسق و تلاش برای اعمال عدالت بر بی عدالتی می شود».

در حالی که نباید فراموش کرد که تز دکترا و تخصص علمی او درباره کانت بوده است، ساختار فکری کیسینجر را می توان با توضیح بیشتر در همین «تعادل» خلاصه کرد: «سیاست خارجی گاهی اوقات انتخاب خیر و شر نیست، بلکه بین شر است. اما نباید آنقدر واقع بینانه بود که هیچ دلیل اخلاقی باقی نماند.»

پیام تمام شد

دکمه بازگشت به بالا