عمومی

دراگان اسکوچیچ، آری یا نه؟

دراگان اسکوچیچ، آری یا نه؟

امروز که بی اعتمادی به سرمربی تیم ملی پوشیده نیست، دو گزینه در مقابل فوتبال داریم. حمایت قوی از اسکوسیک یا استخدام مربی جدید با توجه به ترجیحات هواداران فوتبال. وقت آن است که او را رها کنید و ادامه دهید. رئیس فوتبال ایران باید بین این دو گزینه یکی را انتخاب کند، اسکاچ، آره یا نه؟

به گزارش دنیای 77، در یادداشتی تمرین سه پیمان رهبر نوشت: در شب خروج باورنکردنی ایتالیا از جام جهانی، شکست در بازی تقریبا رسمی مقابل کره را آن طور که باید جدی گرفتیم. اما با توجه به حسادت لجام گسیخته کنونی در فوتبال ایران می توان حدس زد که خیلی ها منتظر اولین لغزش این تیم هستند. این اتفاق با اشتباهات شخصی، تیمی و فنی رخ داد و 24 ساعت بعد دراگان اسکوسیک در آغاز دوران مربیگری خود در ایران به آن پست بازگشت. درست یا غلط، او طرفداران زیادی ندارد و صدای مخالفانش بلندتر و طعنه هایشان بلندتر است.

توماس توخل دو سال پیش و اندکی پیش از اخراج از پاری سن ژرمن گفته بود: سرمربی این تیم باید رئیسی هم داشته باشد. شاید مربیگری تیم ملی ایران چیزی بیش از این نباشد. جایی که همیشه باید مراقب باشید (و همه چیز را در نظر بگیرید). اما دراگون شوسیچ یک مربی سرسخت و غیرقابل اعتماد است. اگرچه ممکن است برعکس فکر کنید.

نکته اصلی این است که در همه انتخاب ها بین راحتی و سلیقه انتخاب کرده است. حتی در این آخرین مورد نیز فرشاد فرجی که به وضوح دعوت شده بود سوژه حملات بعدی تیم ملی خواهد بود. او پیش از این به دلیل درگیری همیشگی با آنها و هوادارانشان با وریا و رضایان و امثال آنها نرم نشده بود. (حتی اگر این انتخاب بعداً مشروعیت خود را ثابت کند.)

به عنوان مثال ظفر سلمان در زمان دعوت اولیه سرمربی تیم ملی یکی از بازیکنان کلیدی حمله به تیم ملی بود، اما اکثر مهاجمان آن روزها کیفیت فوق العاده دفاع چپ را حالا، حالا دیدند. می خواهم او را به تیم ملی دعوت کنم. آن روزها اژدها سعی می کرد در دفاع مناسب آرایشگری پیدا کند و احتمالاً قسمت گمشده خود را پیدا کند، اما محیط آنقدر بر این بچه معصوم جنوبی سنگین بود که در دو بازی مقابل سوریه نتوانست ذره ای از این فوتبال (دوستانه) بازی کند. و رسمی). .

حردانی یک نمونه خوب دیگر است. او یک مدافع واقعی است که وریا و رامین رضایان را به اردوی قبلی ترجیح داد. البته رامین و وریا هر دو بازیکن بزرگ و سخت کوشی هستند اما نه آنقدر که سرمربی می خواهد. اگرچه آنها مدتهاست که متعلق به آنها بوده و همیشه در قلب هواداران بوده است. حردانی در اولین بازی ایران مقابل سوریه جای سلمان را گرفت و در گل های ایران هم موثر بود اما هر وقت صادق محرمی بود کمتر بازی می کرد. با این حال او قبل از حضور در استقلال کمتر طرفدار داشت که او را شایسته حضور در تیم ملی می دانستند. اما حالا یکی از انتقادات اصلی ایسکو دعوت نکردن اوست (که به نظر می رسد درست باشد).

اما به سئول برگرد. ناگفته نماند که در تاریخ بازی های ملی کره کمتر در این کشور فوتبال بازی کرده ایم. در بین تمام بازی های دفاعی، تنها استثنا بازی خوب ما تحت هدایت سئول ویلموتس بود که در آن توپ را در اختیار داشتیم. این بار نیز او از این قاعده مستثنی نبود. در نبود چند مهره کلیدی، احتیاط لازم بود (البته می توانستیم در دقیقه اول به گل برسیم)، اما این بار شانس توپ بیشتر شد و توپ به شکلی عجیب از زیر دست امیر وارد دروازه شد. کی اتفاق افتاد؟ 46 دقیقه

حالا بیایید در مورد ترکیب صحبت کنیم. سه تغییر در خط دفاع (ریسک بالا)، دو تغییر در خط میانی و یک تغییر اجباری در خط حمله. ما در کره با تیمی ناقص بودیم و خیلی خوب است که جایی را لمس کنیم که بازیکن نداریم. اما اینجا هم شانسی نداشتیم و ضربه متهورانه کار را خراب کرد و صرفا اعتراض کرد که خود حردانی را دعوت نکند. در این بین قطعا حضور امید ابراهیمی آماده و با تجربه می تواند کمک خوبی برای ما باشد که او اصلا در لیست نبود.

بعد از گل واکنش ما خوب نبود و گیج شده بودیم و شاید آنجا متوجه شدیم که حضور و غیاب اصلی در تیممان مهدی طارمی است. تنها بازیکنی که تفاوت واقعی ایجاد می کند. همانند شاون کره، میزبان ردز حتی با 65000 تماشاگر بدون او و به دلیل نفوذ فوق العاده اش به یک تیم معمولی تبدیل شده است. (صحنه گل را ببینید که چگونه توپ را برداشت و چه می خواست و به سمت دروازه بان ایران شلیک کرد.)

علاوه بر سردار باید از علی جهانبخش و تاثیر او بر اعتماد به نفس کلی، پرس تیمی و یک دو و رهبری تیم نام برد که امروز به اردوی تیم ملی آمد. تنها شکست ایران در مقدماتی جام جهانی با کادرفنی جدید احتمالا اردویی است.

این پاسخ و البته از طریق توئیت شب گذشته باعث شد تا یکی از اعضای هیات مدیره فدراسیون فوتبال بیشتر متوجه شود که در فوتبال ایران حامی خاصی از دراگون اسکوسیچ وجود ندارد. او مردی است که از ابتدای دوره ریاستش بارها به بی کفایتی اش اشاره شده و دو لیدر مسؤول حمایت چندانی از او نکرده اند. حالا او فرقی ندارد اما از نظر نتیجه گیری دوران درخشانی را پشت سر گذاشته و با اینکه در صعود به او اعتبار کمتری داده شده اما در فوتبال ملی ما روزهای خوبی را سپری کرده است.

تیم ملی در دوران اسکاتلند که با شیوع جهانی کرونا همراه بود کمپینگ، هماهنگی و بازی دوستانه کمتری داشت و بلافاصله از ترکیب عادی فاصله گرفت. با این حال برای سرمربی این تیم این سوال پیش می آید که چرا در دوران طولانی خود نتوانسته حداقل بخشی از هواداران فوتبال ایران را (به هر نتیجه ای که باشد) جذب کند؟ اگر همیشه به نتایج تکیه کنید، روزی فرا می رسد که جزئیاتی که رعایت نشده اند (در دعوت نامه ها، مصاحبه ها و غیره) به ذهن شما خطور می کند. البته در همه این مواقع، اگر از کاری که کرده خوشش بیاید، باز هم اشکالی ندارد، اما ناپسندی ها از این تک شکست بسیار سنگین تر است. شکستی که تعجب آور نبوده و نیست، اما راه را برای مخالفت بیشتر با ایسکو هموار کرده است.

امروز که بی اعتمادی به سرمربی تیم ملی پوشیده نیست، دو راه برای فوتبال باز شده است. حمایت قوی از اسکوسیک یا استخدام مربی جدید با توجه به ترجیحات هواداران فوتبال.

وقت آن است که او را رها کنید و ادامه دهید. رئیس فوتبال ایران باید بین این دو گزینه یکی را انتخاب کند، اسکاچ، آره یا نه؟

پیام تمام شد

دکمه بازگشت به بالا