چرا باید از معضلات خاورمیانه دور بمانیم؟
تحولات این کشورها از این جهت برای ما حیاتی است که این چهار کشور جزء محور مقاومت و مورد حمایت همه جانبه ایران هستند.از این چهار کشور، سه کشور سوریه،لبنان و یمن،کشورهای درمانده هستند، و کشور فلسطین هم که عملا تحت اشغال است.«دولت درمانده» (Failed State) دولتی است که هرج و مرج و جنگ داخلی در آن حکمفرماست و اقتدار سیاسی مرکزی وجود ندارد یا بسیار شکننده است. کشوری که یک بار عرصه هرج و مرج و جنگ داخلی شده باشد،به راحتی قادر نیست ثبات سیاسی و اقتدار مرکزی را احیا کند.
بحث کلیدی مربوط به ایران این است که ما در دو کشور درمانده(سوریه و یمن) حضور داریم و با یک گروه(حزب الله)در کشور درمانده دیگر(لبنان) ارتباط داریم که به یک کشور تحت اشغال(فلسطین) کمک کنیم تا آزاد شود.طبیعی است که این اقدام نیازمند صرف هزینههای مادی کلان است،کما اینکه تا کنون هزینههای هنگفتی در این کشورها شده است.در خصوص هزینههای اقتصادی که جمهوری اسلامی ایران در چارچوب محورمقاومت انجام داده آمار واطلاعات شفافی در دست نیست.طبق اظهارات حشمت الله فلاحشت پیشه، رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس،بین ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار، در جریان جنگ داخلی قبلی سوریه هزینه شده است.در مورد هزینه های انجام شده در لبنان بهتراستبهاظهاراتسیدحسننصرالله،دبیرکل سابقحزباللهلبناناستنادکنیم.ویدر۴تیر۱۳۹۵(۴ژوئن۲۰۱۶)،درمراسمچهلمینروزکشتهشدنمصطفیبدرالدین،صراحتااعلامکردکه«مادرخصوصبودجهحزباللهشفافهستیم،درآمدهایش،هزینههایش،هرآنچهکهخورده و نوشیده میشود،موشکها و راکتهایش همه از ایران دریافت میشود».در مورد هزینههای جمهوری اسلامی ایران در یمن و فلسطین هم آمار قابل اتکایی در دست نیست.
در حال حاضر بعد از گذشت بیش از یک سال از جنگ اسرائیل با حماس و حزب الله و تحولات اساسی رخ داده،مجددا سوریه صحنه هرج و مرج شده است.سوال کلیدی این است که چرا بعد از آن همه هزینههای هنگفت سوریه دوباره دچار هرج و مرج شده است؟ جواب روشن است،سوریه یک کشور درمانده است که اقتدار و توانایی برقراری ثبات سیاسی را ندارد. قطعا در آینده شرایط این کشور از وضعیت کنونی خیلی بدتر خواهد بود.اگر حکومت مرکزی سقوط هم نکند باید منتظر چندپاره شدن سوریه و جنگ همه علیه همه باشیم.در این شرایط مسئولان کشور ایران اظهار کردند که ما در کنار دولت و ارتش سوریه هستیم.
معنی این اظهارات چیست؟ آیا باید دوباره شاهد صرف هزینه های هنگفت در یک جنگ داخلی دیگر در سوریه باشیم؟ این اظهارات در شرایطی است که وضعیت کشور ما به معنای واقعی کلمه بحرانی است.ما کشوری هستیم که با کمبودهای فاجعه بار در تمامی بخشها دست به گریبان هستیم و همزمان تحت تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی نیز قرار داریم.
هدف ما از حضور در سوریه، حفظ دولت اسد است تا از آن طریق به حمایت از حزب الله ادامه دهیم تا به واسطه آن اسرائیل را نابود کرده و فلسطین را آزاد کنیم. واضح است که جمهوری اسلامی ایران این هزینههای هنگفت اقتصادی را به منظور اهداف اقتصادی انجام نداده بلکه هدف این هزینهها،سیاستهای سیاسی،امنیتی بوده است.حال باید دید که این هزینهها با توجه به شرایط اقتصادی ایران که تحت تحریمهای شدید بوده و هست،منطقی است؟از سوی دیگر،آیا تناسبی میان هزینه ها و دستاوردهای ما وجود داشته است؟«هانس.جی مورگنتا» در کتاب( سیاست میان ملتها)به زیبایی گفته«…هرگاه سیاستهای اقتصادی،مالی،ارضی یا نظامی را در امور بینالملل مورد بحث قرار میدهیم،باید میان سیاستهای اقتصادی که به خاطر اهداف اقتصادی اتخاذ میشوند و سیاستهای اقتصادی که ابزار سیاست هستند،تفکیک قائل شویم. … هرگاه اهداف این سیاستها متوجه افزایش قدرت ملی کشوری باشد،که این سیاستها را در مقابل سایر دولتها تعقیب میکند،این سیاستها و اهداف آنها را باید در وهله نخست از نظر تأثیرشان بر قدرت ملی ارزیابی کرد.سیاست اقتصادی که از نظر اقتصادی موجه نیست،ممکن است از نقطه نظر سیاسی موجه باشد. … البته ممکن است زیانهای اقتصادی یا مالی این سیاستها آنچنان دولت را در موضع بینالمللیاش تضعیف گرداند که ضرر آن از امتیازات سیاسی مورد انتظار بیشتر باشد.براین اساس، میتوان چنین سیاستی را نفی کرد.»
حمایت از آرمان رهایی قدس را میتوان در ذیل تئوری « ام القرایی» ایران دانست که توسط محمد جواد لاریجانی در کتاب(مقولاتی در استراتژی ملی) تئوریزه شده است.پیروان این نظریه معتقدند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان ام القراء جهان اسلام موظف به حمایت از ملتهای مسلمان است. اینکه آیا کلیت جهان اسلام ایران را به عنوان ام القراء قبول دارد یا خیر بحث مفصلی است که در این مقال نگنجد و باید جداگانه بررسی شود.
در مورد حمایت از آرمان رهایی قدس و محور مقاومت دو بحث جدی و اساسی وجود دارد:
اول اینکه: حمایت از آرمان رهایی قدس که در چارچوب محور مقاومت پیگیری میشود،یکی از اهداف فراملی سیاست خارجی ایران است.نباید یک هدف فراملی سیاست خارجی،بقیه اهداف ملی سیاست خارجی را تحت شعاع قرار دهد.
دوم اینکه،رهبری محور مقاومت،حیات سیاسی،اقتصادی،امنیتی و بین المللی «ایرانِ ام القراء» را به مخاطره انداخته است.اگر قرار است که از دیگران حمایت و دفاع کنیم باید اول خودمان توانایی ایستادن سرپا را داشته باشیم.این در شرایطی است که ما واقعا با ابربحران در تمامی زیرساخت های کشور مواجهه هستیم و این که مسئولان اسم زیبای«ناترازی» را برای آن انتخاب کرده اند از وسعت و عمق بحران نمیکاهد.
کشورهای سوریه،لبنان و یمن هیچگاه روی آرامش و ثبات را نخواهند دید،بنابراین منطق حکم میکند از گرفتاریهای چنین دولت های درماندهای خود را دور کنیم.گرفتار شدن در معضلات در این گونه دولتهای درمانده،دقیقا همانند بذر پاشیدن در شوره زار است که هیچ گاه محصولی نخواهد داد.
قطعا عده ای استدلال می کنند که ایران در قبال این هزینه ها، به عمق راهبردی دست یافته است. در جواب باید گفت دست یابی به عمق راهبردی به بهای فروپاشی یک کشور اصلا عقلانی نیست و با منطق بازی قدرت همخوانی ندارد.
۳۱۱۳۱۱
این نوشته از سایت طبق سامانه آنلاین، اقدام به انتشار خبر می نماید، فلذا مسوولیت کلیه محتوای این سایت بر عهده منابع خبری بوده و وب سایت ایواره هیچ مسوولیتی در قبال کلیه محتوای این سایت ندارد.