عمومی

مرگ صمد بهرنگی – دنیای 77

مرگ صمد بهرنگی - دنیای 77

در سال 1347 ، در چنین روزی ، جسد صمد بهرنگی ، سه روز پس از مرگ وی پیدا شد. گویا حریف هنگام شنا در ارس آب نداشت و رودخانه جان او را گرفت.

به گزارش دنیای 77 ، این مجله اعتماد به نفس وی ادامه داد: “وی هنگام مرگ 30 سال بیشتر نداشت ، وی یکی از بحث برانگیزترین چهره ها و تا حدودی افسانه ای تاریخ معاصر ما بود. او معلمی سخت کوش و دلسوز بود. با این وجود نوشتن در مورد افکار و عقاید وی کار آسانی نیست و بیشتر روایت های مربوط به وی ، حتی در سال های اخیر ، همچنان با انگیزه های شخصی آلوده است.

هنگامی که جامعه ایران احساس سرعت سریع شهرنشینی و درگیری و ناهماهنگی زندگی شهری و روستایی را به یکی از مهمترین موضوعات در کشورمان تبدیل کرد ، وی آن را نوعی اصالت روستایی خواند. (و این می تواند باشد) او برخاست و داستان هایی را در محکومیت زندگی طبقه متوسط ​​جامعه نوشت که آن را نمونه ای از زندگی با پوچی و فقدان کرامت انسانی می دانست. البته او مانند بسیاری دیگر از روشنفکران آن زمان به مارکسیسم گرایش داشت ، اما نفرت او از رابطه جنسی و حاکمیت قانون ، امری شخصی و بدون هیچ فکر و ایدئولوژی بود. وی می دانست که باید در برابر بی عدالتی و ظلم و تبعیض مداوم در تار و پود جامعه ، ریشه و منشأ خشونت اجتماعی را جستجو کرد و معتقد بود تا زمانی که ثروت اعضای جامعه را به طبقات مختلف تقسیم کند ، خشونت اجتناب ناپذیر است. هم طبیعی است و هم “معتبر”.

وی در دبستان تبریز که در آن زمان یک م institutionسسه معتبر برای تربیت معلمان آینده بود ، تحصیل کرد و پس از آن تحصیلات خود را ادامه داد ، اما آنچه را می دانست از تجربه شخصی و مدرسه زندگی آموخت. با تکیه بر این خودآموزی و تجربه شخصی ، وی در جای دیگری از کتاب سیستم آموزش کشور (که تحت عنوان “مسائل آموزشی در کاوش در ایران” منتشر شده است) به آن دست یافت. به عنوان مثال ، وی از مجازات بدنی دانش آموزان دفاع كرد ، كه در حین ممنوعیت بحث و گفتگو شدیدی شد و مجاز به آن بود ، اما به شرطی كه “دانشجو بداند چرا مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.”

بهارنگی از اواخر دهه 1330 شروع به نوشتن کرد ، اما اهمیت او به داستان هایی برمی گردد که از سال 1334 نوشته است. همانطور که می دانیم ، در میان این داستان ها ، ماهی سیاه کوچک – با تمام نقص و نقص – از داستان های دیگر مهم و مشهور است. او در این مقاله به موضوعاتی مانند آگاهی و رها كردن اجتماعی می پردازد و قهرمانی را ارائه می دهد كه از مرگ نمی ترسد و با آگاهی برای نجات دیگری یا “به روشنی آزاد ساختن مردم” آن را در آغوش می گیرد. در ابتدا گفتم که قضاوت در مورد صمد بهرنگی به هیچ وجه کار ساده ای نیست و تحریف عمدی و غیر عمدی دیگران در مورد زندگی و مرگ وی ، آن را پیچیده تر کرده است. من با مهدی یزدانی-خرم موافقم که پنج سال پیش در مجله مهرمنه (شماره 42) نوشت: “صمد بهرنگی بی شک یکی از محبوب ترین چهره های ادبی و نمادهای ادبیات ایران در قرن گذشته است” ، اما من حقیقت را نمی دانم. “آیا با استالین بود که می خواست جهان را تغییر دهد و در راه رسیدن به هدف خود بمیرد؟”

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا