لطیفهای به نام برخورد با تندروها
دو رسانه (اکثر روزنامه ها و هفته نامه ها) با هم برخورد می کنند و گاهی از یک طرف باران تهمت و توهین می بارد. این روزنامه چپ پس از دستور سعید مرتضوی، قاضی وقت دادگاه مطبوعات، بسته شد و گفت که بمب گذاری های این گروه بسیار بیشتر از بمب گذاری های راست بوده است.
این حملات نیز ناعادلانه و غیراخلاقی بود و چپهای جدید یا اخلاقیات پیروزی را نمیدانستند، یا آن را میدانستند و عمداً دنبال آن نمیرفتند. حتی اگر آن تندروها با تصمیم قاضی مرتضوی تمام نمی شد، با توسل به زور عاقبت بدی پیدا می کرد و از قضا این طور شد و عده ای از بدخلق های زمانه بعداً کشور را ترک کردند و … ماندند. با این حال، جنگ در جنگ سرد دوام نیاورد و درگیری های خیابانی منجر به درگیری های سیاسی شد.
هر تجمعی که چپ آغاز میکند با چیزی که به نظر میرسد برنامهریزیشدهترین است، مواجه میشود. یادم هست جمعی از دانشجویان اصلاح طلب در پارک لاله تهران (تقاطع خیابان کارگر و بلوار کشاورز) تجمع کردند. خبرنگار کیهان به محل حادثه اعزام شد. عصر بود که یک خبرنگار ماجراجو به اتاقم آمد و شوکه شد. از او خواستم ماجرا را شرح دهد و سپس گزارشی بنویسد. او خیلی ناراحت بود و وقتی ماجرا را برایم تعریف کرد، من هم مثل او تعجب کردم.
گفته او این بود که تا به حال فکر می کردم درگیری میان راست و چپ خود به خود و قابل باور است، اما امروز تمام تصوراتم به هم ریخته است. وی در تشریح این حادثه گفت: پس از پایان درگیری و متفرق شدن جمعیت، از خیابان 16 آذر به سمت جنوب حرکت کردم و به مسیر خود ادامه دادم. در طول مسیر همان مردمی را دیدم که در پارک دعوا می کردند، همان افرادی که فکر می کردم حزب اللهی هستند، در دسته های 3-4 نفره در پیاده رو و کنار جاده ایستاده بودند.
وقتی از کنارشان رد شدم، شنیدم که درباره ادبیات بسیار زشت و حتی پورنوگرافی صحبت می کنند. من متقاعد شده بودم که آنها بچه حزب اللهی نیستند، آنها راست گرا و حتی مذهبی هستند، زیرا آنچه از زبان آنها گفته می شود فقط ادبیات تاک است.
همکار کیهانی من آنقدر از دیدن و تعریف آن حادثه اذیت شد که حتی نتوانست گزارش روز را بنویسد.
البته چنین افرادی باید در طرف مقابل (چپ گرا) حضور داشته باشند و اساساً باندهای پنهان در پشت صحنه برای برهم زدن آرامش شهر فعالیت می کردند که تقریباً تا پایان دوره خاتمی ادامه داشت. البته منکر این نیستم که عده ای از دو طرف با انگیزه های واقعاً مذهبی به این راهپیمایی پیوستند و حتی گاهی شعارهای تند سر دادند، اما البته علت درگیری یا تشدید درگیری، پیوستن مردم به یک تشکل منسجم بود.
بدون اطلاع از مستندات و تحلیل ها می توانم بگویم برخی راهپیمایی ها در سال 88 یا توهین به برخی از مراجع عظام ملت و یا کفش و آنلاین برخی از مسئولان همان حوادثی است که در دوران اصلاحات شاهد بودیم.
حادثه هفته گذشته حرم امام خمینی(ره) و شعارهای چند ساله علیه آقای سید حسن خمینی(ره) مانند گذشته قابل تحلیل است.
یعنی یک رفتار سازمان یافته ای وجود دارد که افراد شناخته شده گروه های دیگر را که بی گناه هستند تشویق به دادن شعارهای تند می کنند. حملات به سفارتخانه های بریتانیا و عربستان نیز در همین دسته قرار می گیرد.
من معتقدم که تا کنون تمایلی برای یکپارچه سازی این دستگاه وجود نداشته است و هنوز خوشبین نیستم که در آینده نزدیک با آن مقابله شود. حداقل در حزب اصولگرا دلیل آن را خوب می فهمم. به بیان صریح، گروه های رادیکال برای حمله به مخالفان خود به یک جریان افراطی نیاز داشتند که همواره آنها را به عنوان یک گروه فشار برای دستیابی به اهداف سیاسی خود یا جلوگیری از دستیابی مخالفان به اهداف خود آموزش داده است. اگرچه تحصیلکرده نیست، اما شاد و مشتاق. گروه اصولگرا همیشه سعی کرده از منافع این تندروها سوء استفاده کند و هر وقت به مشکل بخورد آن را «گروه خودسر» خطاب کرده و دور می شوند…
الان اصلاح طلبان به چنین ارتشی نیاز ندارند چون دستشان به جایی بند نیست، اما هنوز حزب اصولگرا دوست دارد.
تا زمانی که اصولگرایان (نه فقط تشکل های سیاسی، بلکه ساختارهای ایدئولوژیک) خود را نیازمند این جریان افراطی ندانند و به درگیری فیزیکی خود پر و بال ندهند و به عنوان ارتش سایبری فعال شوند، درگیری قضایی – اطلاعاتی با آنها به وجود می آید. این فقط یک شوخی است. جالبه.
* چاپ شده در روزنامه اعتماد / سه شنبه 24 خرداد 1401