عمومی

آیینه ناصاف و جبرآلود تاریخ

آیینه ناصاف و جبرآلود تاریخ

هرکسی می خواست شخص دیگری ، گروه یا جریانی را سرزنش کند و این سرزنش را به گردن او بیندازد. در ابتدا بحث سبک بود ، اما به تدریج جو حساس شد و مردم با صداهایی که از گردن آنها بیرون آمد و صدای چندین برده ، جنگ مهیجی را آغاز کردند. طبیعی است که این نوع مبارزه به نتایج روشن و قابل اعتمادی منجر نشود. این فقط به ابهام می افزاید و در نهایت به افراد در اعماق ذهن خود یادآوری می کند (البته وقتی آرام می شوند) که آنچه اتفاق افتاده است. حالا آیا این مقصر است؟ هم این جریان و هم آن روند. البته این اولین بار نیست که چنین مشاجرات و درگیری هایی را می شنوم و می بینم.

من آنقدر شنیده و دیده ام که حساب او را گم کرده ام. بسیار نادر است که ذهنم را کمی بیشتر روشن کنم و بتوانم به حقیقت ناب دست پیدا کنم. برای مدت طولانی در گوش من فقط ماشین و صداهای بد و گیج کننده ای است. من چنین بحث اتومبیل رانی را در بحث ها و بحث های رسانه ای دیده ام. من برای کسانی که می خواهند از برداشت های به ظاهر علمی خود محافظت کنند بسیار احترام قائلم ، اما قطعاً آرامش خاطر از این میدان جنگ ناشی می شود ، من خیلی کم می توانم بگویم.

اینکه ما چگونه درباره وقایع تاریخی قضاوت می کنیم یک موضوع کاملاً شخصی است و مردم نباید نسبت به نوع قضاوتی که انجام می دهند پاسخگو باشند. اما در عین حال نباید این واقعیت اساسی را نادیده بگیریم که برداشت ها و قضاوت های ما درباره گذشته مبتنی بر واقعیت محض نیست. در واقع تصویری از گذشته در ذهن حال ایجاد می شود. گویی که می خواهد گذشته را در آینه حال ببیند. این نگرش نباید واقع بینانه باشد زیرا مسئله زمان بر است و تغییرات ناشی از این نوع نگرش را در نظر نمی گیرد. در واقع ، امکان در نظر گرفتن آن وجود ندارد. برای بررسی صحیح یک واقعه تاریخی ، لازم است همه عواملی که در آن نقش دارند ، مرور شود و از آنجا که بیشتر این تأثیرات با گذشت زمان تغییر می کنند ، از نظر منطقی امکان بررسی بی عیب و نقص آنها وجود ندارد. حتی اگر طبق قوانین اساسی علم بپذیریم که اطلاعات ابدی است و مانند ماده و انرژی صرفاً شکل خود را تغییر می دهد ، بازیابی گذشته حتی براساس تخیل ناب امکان پذیر نیست.

من فکر می کنم ما می توانیم برخی از اطلاعات (از جمله انرژی و زمان زیادی) در مورد حادثه را شبیه سازی و با یکدیگر مرتبط کنیم ، اما استدلال اولیه یک سیستم به ما می گوید که این فقط کاریکاتور آن واقعه است. گاهی اوقات در مطالعه بیولوژی سیستم برای دانشجویان ، مثالی می زنم که اگر قسمت اصلی اطلاعات بیولوژی حافظ شیراز را بدست آوریم و از آنها برای ایجاد حافظ دیگری استفاده کنیم ، در بالای مهارت های بیولوژیکی آینده ، می توانیم حافظ هشتم ایجاد کنیم از لحاظ منطقی غیرممکن است که بتوانید برای روشنایی سرود بخوانید.

دلیل منطقی آن این است که شعر غنایی حافظ محدود به زیست شناسی او نیست (به معنای عام). لازم است از همه این عوامل تاریخی ، تاریخی و جغرافیایی که منجر به شکل گیری این خلاقیت منحصر به فرد می شود ، تقلید و آن را در اختیار این بدنه بیولوژیکی قرار دهیم. او به نوعی قرن هشتم دیگر را خلق کرد و در قلب آن شیرازی دیگر و در قلب او تأثیر و نفوذی بود که هر لحظه از زندگی را در این وضعیت در روان باقی گذاشته است. در حقیقت ، شبیه سازی حافظ غزلسار به شبیه سازی تمام جنبه های بیدار و شواهد مربوط به توسعه آن بستگی دارد. مرگ از کودکی. بحث اساسی این است که غیرممکن است. ابر رایانه هایی که شبیه سازی بیولوژیکی را انجام می دهند می توانند در مدت زمان بسیار طولانی قسمت کوچکی از زندگی بیولوژیکی را تقلید کنند. در واقع ، بخش بسیار بسیار کمی که ممکن است برای متخصصان بیوتکنولوژی در پزشکی و داروسازی مثر باشد ، اما مطمئناً کار مورخان و فلاسفه زیست شناسی نیست. یک تصویر تحریف شده بر اساس داده های انتخاب شده از بینهایت اطلاعات که باید برای شبیه سازی واقعی در کنار هم قرار بگیرند و البته تعامل آنها باید با وضوح نهایی ارزیابی شود.

نظریه اساسی این است که طبق نظریه جدید ، حتی کوچکترین و به ظاهر ناچیز چیزهای بنیادی می تواند این شبکه های متغیر را تغییر دهد و از بین ببرد. بی شک زیست شناسی سیستم و هوش مصنوعی تا حد بازسازی ربات های به ظاهر هوشمند پیش خواهد رفت. همچنین اتومبیل ها آن قدرت تحسین برانگیز را نشان می دهند. به نظر می رسد که زیست شناسی مولکولی تا حدی می تواند بدن دقیق حافظ شیراز را تقلید کند ، اما یک انسان واقعی و البته یک هنرمند واقعی که روح و ذهن او هر لحظه از یک شبکه گسترده تغییر بازسازی می شود ، با یک ماشین هوشمند و یک ماشین بدن با دقت شبیه سازی شده قانون وجود تفاوت آسمان با زمین. شاید کسی که دو بار در یک رودخانه شنا می کند واقعیت را نمی داند.

با این حساب ، از شنیدن یک حکم اعتصاب روزافزون درباره تاریخ امروزه ، به ویژه تاریخ معاصر ، متعجب شدم. اکثر کسانی که چیزهای تأثیرگذار را برای قرار دادن در زیر میکروسکوپ قضاوت می کنند و به دنبال آنها هستند ، از دید واقع بینانه (کلی) به تاریخ نگاه نمی کنند. همانطور که گفتم ، آنها براساس زمان حال و تجربه آنها تاریخ را در ذهن خود ثبت می کنند (بسیار ناقص) و آن را قضاوت می کنند (بسیار ناقص تر). همانطور که اشاره کردم ، مشکلی وجود ندارد اگر این دیدگاه شخصی باشد ، اما من بارها شهادت داده ام که مردم درگیر چنین جریانهای گرداب هستند و تصویر ذهنی خود را واقعیتی خودسرانه می دانند و بر این اساس آنها عملی شدید و شدید هستند دیدگاه کلامی منتقل شد

تاریخ ، مانند زیست شناسی و سایر علوم ، وقتی با دقت تمام م studiedلفه های آن و البته تأثیرات آن (حتی کوچکترین علت) در نظر گرفته شود ، می تواند به دقت مورد مطالعه قرار گیرد. در غیر این صورت فرد با آن نقش فکری تاریخ سازی می کند. نقش یک خیال و به معنای واقعی کلمه به دور از واقعیت. همانطور که زیست شناسان فکر می کنند ، این دانش (زیست شناسی) دانش واقعی زندگی نیست. این یک تصویر مصنوعی از انسان است و براساس محدودیت های حواس او ساخته شده است. در حقیقت ، قضاوت انسان در مورد زندگی است ، نه زندگی واقعی. گویی یک قفل ساز می خواهد درباره زندگی عقاب اظهارنظر کند و حتی تصور اینکه آهسته آهسته باور کرده است که او به دانش واقعی عقاب رسیده است ، حتی تصور بیشتری دارد!

من فکر می کنم برای بسیاری از ما ، قضاوت درباره اعمال و رفتارهای شخص دیگر بدون رفتن مستقیم به جایی که از آنجا آمده است ، بسیار زیاد است. وقتی وارد شدیم ، با کمال تعجب متوجه شدیم که درست است که همان اعمال و رفتارها را تکرار می کنیم. ما پیش از هر اتفاقی انتقادی نشان داده ایم. مسائلی مانند عبارات کلیشه ای و مبهم به راحتی به عنوان جبر تاریخی و بیان چنین مسائلی استفاده می شوند. فکر می کنم این توضیحات به برخی از اطلاعات اشاره دارند اما فاقد مفهوم کلی و عمیق هستند. جبر و اختیار آزاد تعابیر مشابهی هستند که معمولاً در فلسفه و الهیات مورد مطالعه قرار می گیرند ، اما در علوم طبیعی تأثیر عناصر و تعامل اطلاعات در نظر گرفته می شود. اکنون می توان نتیجه را جبر یا اختیار یا هر چیز دیگری تفسیر کرد.

متأسفانه نمی توان و نباید این نوع استدلالها را به نفع دوستانی مطرح کرد که در آن جلسه با صدای بلند بحث و گفتگو کردند و چند بار صدای خود را بلند کردند. احساسات جوشان جایی برای احساسات ندارند. از سوی دیگر ، این احساسات هستند که هسته اصلی تاریخ را روشن کرده اند. شبکه عظیمی از تأثیرات روانشناختی که مردم هنوز به اصول اولیه آن نرسیده اند. آنها می گویند در این موارد فرد باید آرام باشد و با گذشت زمان مردم باید آرامش بیشتری داشته باشند و سپس در زمان مناسب با آنها صحبت کنند. این روش ممکن است از نظر روانشناختی و اخلاقی مثر باشد ، اما در مورد واقعیت های تاریخی چنین نیست. زیرا آنچه احتمالاً علت اختلاف و دلخوری بود اساساً همان دلایلی بود که در زمان صلح از بین رفت. من به همان نوع احساسات اشاره کردم. چه چیزی بازگشت به جلسه و تحلیل و تقلید صحیح از آن را غیرممکن می کند.

دکمه بازگشت به بالا