عمومی

نوبل ادبی کامو – دنیای 77

نوبل ادبی کامو - دنیای 77

«جایزه نوبل ادبیات در چنین روزی در سال 1957 به آلبر کامو رسید و او را به یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های ادبی قرن گذشته – و قطعاً مردی مشهور و ثروتمند تبدیل کرد. البته به نظر می‌رسد که او خود را لایق نمی‌دانست. او چندین بار به وضوح اعلام کرد که نویسندگانی مانند آندره مالرو بیش از من سزاوار این جایزه هستند.

به گزارش دنیای 77 اعتماد به نفس او نوشت: “او هرگز پدرش را ندید که در جنگ جهانی اول در سال 1914 در یک درگیری مجروح شد – و سپس کشته شد، و تنها چیزی که درباره او می دانست، خاطراتی بود که توسط سایر اعضای خانواده اش نقل شده بود. در طی آن رویداد غم انگیز در ژانویه 1960، مادرش حتی بیشتر از آن زندگی می کرد که دین زندگی می کرد و هنوز زنده است؛ همانطور که خودش می گوید، او در فقر بزرگ شد، اما هر چقدر هم که سخت بود – و با حمایت برخی از معلمانش که او را پسری باهوش می دیدند. – تا آخر دبیرستان و بعد دانشگاه ادامه داد برو فلسفه بخون.

کامو از اوایل دهه 1930 شروع به نوشتن کرد و بعدها با همکاری با جمهوری خواه الجر و نوشتن چندین نمایشنامه و یک رمان گام های بیشتری در این مسیر برداشت. از رمان هایی مانند «غریبه» (1942) و «طاعون» (1947) و «سقوط» (1956) تا پایان عمر طولانی او، مسیر با فراز و نشیب و ویرایش آن ادامه یافت. روزنامه Comba، روزنامه زیرزمینی جنبش مقاومت ملی فرانسه. (اشغال ضد نازی) و درگیری با ژان پل سارتر و پیروانش، در چنین روزی در سال 1957 برنده جایزه نوبل ادبیات شد و او را تبدیل به یک یکی از مهم ترین شخصیت های ادبی قرن گذشته – و قطعاً یک مرد مشهور و ثروتمند. البته به نظر می رسد که او خود را لایق این جایزه نمی دانست و بارها به صراحت اعلام کرد که نویسندگانی مانند آندره مالرو بیش از من سزاوار آن هستند (کامو برای مالرو احترام زیادی قائل بود و بعد از خواندن کتاب «سرنوشت انسان» (1933) او را یکی از بهترین نویسندگان آن زمان نامید، کتابی حاوی نامه های این دو نویسنده به فارسی ترجمه شده و در بازار کتاب کشورمان موجود است و ماهیت رابطه را به خوبی نشان می دهد. او حتی می ترسید که منبع استعدادش خشک شده باشد، بهترین سال ها گذشته و فعالیت ادبی خود را پشت سر گذاشته و دیگر نمی تواند چیزی درخور توجه بنویسد.

همان روز در مصاحبه ای گفت که بعد از جایزه نوبل ادبیات احساس پیری کرده است. البته او بعد از این جایزه عمر زیادی نداشت و در سال 1960 در یک سانحه رانندگی درگذشت و همه کسانی که او را می شناختند متاثر شد. حتی سارتر که مدتی با او در جنگ بود، این مرگ ناگهانی و غم انگیز را نمونه ای از بی رحمی و پوچی زندگی توصیف کرد و نوشت که کامو وارث اخلاق گراهایی است که اساسی ترین چیزها را در ادبیات خلق کرده اند. ریچارد کامبر در کتاب «فلسفه کامو» می نویسد: «نبوغ و اصالت کامو این بود که توانست با موفقیت اندیشه فلسفی را در قالب ادبی جاری کند و در نتیجه آگاهی اخلاقی خوانندگان خود را بیدار کند و این موفقیت در سه رمان و اسطوره او مشهود است. سیزیف (1942).بیشتر در برخی از مقالات او از جمله

کارهای دیگر او چندان موفق نبودند. گاهی اوقات افکار فلسفی کامو فراتر از درک او از موضوعات مورد نظر یا مهارت او در بیان ادبی بود… کامو ترجیح می داد که افکار فلسفی او از دل تجربه زیسته بیرون بیاید و با مشاهده و احساس اخلاقی برای ثبات آزمایش شود. او نسبت به عقل آزاد و آشکار و نظام مندی فلسفی بدبین بود و بی اعتماد بود. او می‌خواست به گونه‌ای فلسفه‌ورزی کند که با گفت‌وگوی انسانی سازگار و مرتبط با مشغله دین باشد و بدون استفاده از اصطلاحات فنی بیان شود.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا