موفقیت در حد زیدان و دنیرو
آیا مطالعه زندگی افراد موفق می تواند به ما کمک کند؟
به گزارش دنیای 77 ، این مجله رجوی “بهترین راه برای موفقیت چیست؟” او نوشت. آیا مطالعه زندگی افراد موفق می تواند به ما کمک کند یا راه بهتری وجود دارد؟
آلبرت بارباسی دانشمند شبکه و تحلیلگر داده است. از طریق سالها تحقیق ، او و تیمش سعی در کشف قوانین پایدار و جهانی موفقیت دارند ، اما به روشی متفاوت. آنها روش علمی یا عملکرد افراد موفق را ثبت نکردند ، بلکه سعی کردند دیدگاه علمی پیرامون موفقیت داشته باشند و با قواعد علمی به آن نزدیک شوند تا بتوانند قوانین آن را بیابند. مطالعه زندگی افراد موفق مانند محمدعلی (کلی) در بوکس ، مسی در فوتبال و دنیرو در سینما این احساس را به ما می دهد که هر کاری که آنها انجام داده اند ، موفق خواهیم شد. افراد فعال زیادی در هر شغل وجود دارند و فقط یک یا دو فوق ستاره وجود دارد. برای تکرار موفقیت افراد بزرگ ، باید نمونه های بسیاری را بررسی کنیم و بر اساس عملکرد آنها به مجموعه ای از قوانین برسیم.
کاری که بارباسی و تیمش از طریق تحقیقات طولانی و تحقیقات منظم انجام داده اند ، آنها در کتابی به نام “فرمول: قانون جهانی موفقیت” به مخاطبان معرفی کردند. کتابی که اساساً متفاوت از مثالهای هیجان انگیز و الهام بخش بازار موفقیت است. این کتاب تلاش علمی تیم را به یک گزارش داده محور و دقیق با یک مثال روان و قانع کننده ، یک کار حداقل برای موفقیت ترجمه می کند. کتابی که می تواند برای همه مؤثر باشد و در عین حال ارائه یک مرور کلی در مورد مفاهیم آن در یک مقاله بسیار دشوار است. با خواندن کامل این کتاب خواهید فهمید که چرا شخصی مانند زیدان مرتباً در فوتبال قهرمانی می کند. چرا دنیرو در این فیلم بی نظیر است؟ چرا در دنیای هنر پیکاسو دائمی است؟
فرمول هر موفقیت؟
طبق این کتاب ، ما با دو نوع موفقیت روبرو هستیم که یکی از اینها ترس از انجام کاری مانند آن را بین ما و دیگری غلبه می کند ، این یعنی کتاب ، موفقیتی که ظاهری بیرونی دارد ، به این معنی که مورد تأیید و قدردانی دیگران قرار گرفته است. این بهترین عملکردی است که مورد تأیید دیگران قرار گرفته است. از این میان ، علم و ورزش مناطقی هستند که موفقیت را می توان به آسانی اندازه گیری کرد ، اما در بسیاری موارد درک این موضوع که موفقیت در چه سطحی است آسان نیست. حتی وقتی که ما براساس تأیید و ستایش دیگران استوار هستیم ، می فهمیم که خیلی ها عملکرد خوبی ندارند اما موفق هستند ، یعنی به پول و فرصت رسیده اند ، اما به روش پشتیبان. نمونه هایی از افراد آشنا اینستاگرام هستند. یک مثال جالب در این زمینه وجود دارد ، البته در خارج از این کتاب. ادیسون با هدف ایجاد ابزاری برای آموزش نابینایان ، صندوقچه را ایجاد کرد ، اما هیچ کس اختراع خود را نپذیرفت تا اینکه یک سرمایه گذار ، سنگ تراش را به بازار موسیقی و ضبط معرفی کرد و موفقیت ادیسون به سختی آغاز شده بود. به همین دلیل موفقیت به درک دیگران درباره محصول یا کار ما بستگی دارد و نه عملکرد ما ، و اگر می خواهیم موفق باشیم باید ببینیم مخاطب چه می خواهد و چه ارزشی دارد.
قانون یک: عملکرد و شبکه سازی
قانون اول می گوید موفقیت نتیجه کار است ، اما اگر نتوانیم عملکرد را اندازه بگیریم ، چیزی که باعث موفقیت ما شبکه می شود ، بازتاب عملکرد ما در نگاه بیننده است. ما باید یک شبکه داشته باشیم تا اجراهای فردی را به خاطرات جمعی تبدیل کنیم. قدرت شبکه برای دیدن موفقیت به حدی بود که صف های طولانی برای دیدن نقاشی مشخص شده برای رامبراند وجود داشت و همه از نقاش قدردانی می کردند ، اما هر وقت دیده می شد که نقاشی اصیل نیست و واقعاً رامبراند نبود ، هیچ کس علاقه ای به دیدن آن نداشت. بارباسی با بررسی اجراهای 500000 هنرمند ، دریافت که موفق ترین همکاری با بهترین گالری ها است.
قانون دوم: سقف عملکرد و دنیای نامحدودی از موفقیت
قانون دوم می گوید ، پس از موفقیت ، شانس موفقیت خود را افزایش می دهید زیرا پتانسیل بسیار خوبی خواهید داشت. عملکرد محدود است ، ممکن است بهتر از سطح نباشد ، اما موفقیت حد مجاز نیست. بنابراین ، برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کنیم نقش عوامل تصادفی را کاهش دهیم. به عنوان مثال در مصاحبه شغلی ، آخرین نفر شانس بسیار کمی دارد زیرا مصاحبه شونده خسته است. در جلسه ، استمرار جلسه را برای اولین مبحث صحبت کنید و می توانید سخنرانی وی را روی صندلی بگذارید.
قانون 3: موفقیت با موفقیت ضرب می شود
اگر بعد از موفقیت اول کار خوبی انجام دهیم ، موفقیت آینده به اندازه موفقیت قبلی نیست ، بلکه عملکرد مثبت فعلی ما بارها برابر با موفقیت قبلی است. یعنی موفقیت های بعدی قابل توجه و قابل مشاهده تر هستند و ما به یک جایگزین مهم تر تبدیل شده ایم. یک کتاب کلی منتشر شد و فروخته نمی شد ، اما مشخص شد که رولینگ خالق هری پاتر است. از این نظر ، فروش افزایش یافته است زیرا موفقیت اولیه باعث ایجاد واکنش زنجیره ای شده است. به همین دلیل است که آثار ضعیف کارگردانان مشهور را می فروشد اما آثار خوب کارگردانان ناشناس را نیز به فروش نمی رساند.
قانون 4: ترکیب خوب
موفقیت فقط مربوط به فرد نیست. یک تیم باید موفق شود. در یک تیم موفق باید تنوع و همپوشانی وجود داشته باشد و تشکیل تیم باید بر اساس ترکیب تیم برگزار شود. اگر کار سختی در مقابل ما باشد ، تیم باید افقی باشد زیرا کار جمع آوری چنین محصولاتی قبلاً به پایان رسیده است. گروهی از افراد با تواناییهای مختلف که می توانند با توجه به فرمول قبلی با هم همکاری کنند اما ممکن است کاری جدید انجام شود و اگر اتفاق خلاقانه ای رخ داد ، روابط گروهی نباید افقی باشد. تعیین یک رهبر در حال حاضر باید تصمیم بگیرد و همه افراد باید به جلو حرکت کنند. مثل گروه ساخت فیلم
قانون 5: اهمیت استمرار و پشتکار
ما نباید خیلی زود ناامید شویم عملکرد ما باید سازگار باشد زیرا موفقیت هر لحظه ممکن است به وجود آید. موفقیت برابر است با توانایی و توانایی با کیفیت یعنی کار بیشتر و یک تیم بهتر.
مجموع این 5 قانون به شما کمک می کند تا ایده موفقیت را بهتر ببینید و درک کنید که چرا زیدان ، دنیرو ، اسپیلبرگ ، استیو جابز ، لیونل مسی ، پیکاسو و غیره بهترین کارها هستند.
انتهای پیام