عمومی

فطر در میانۀ تعارض فقه و فیزیک

فطر در میانۀ تعارض فقه و فیزیک

دوباره علت اختلاف مجتهد با منجمان مطرح شد و انواع و اقسام تحلیل های علمی، حقوقی، سیاسی و اجتماعی از جمله طنز مطرح شد. در این بین تیمی تصمیم گرفتند طبق نظر فیزیکدانان عمل کنند و بر اساس نظرات برخی فقها، هر دو اغلب عید را با خاطراتی ناخوشایند و نامشخص جشن گرفتند. همچنین در مورد لزوم پذیرش استدلال توسط فیزیکدانان یا حداقل گفتگوی علمی بین آنها برای حل اساسی مشکل صحبت شد که مشخص نیست چقدر واقعی است.

حالا این جنجال فروکش کرده و موضوع تا رمضان آینده و روز از نو روز به روز در حال فراموشی است. اما بد نیست بدون پرداختن به مسائل خاص حقوقی و فیزیکی که نیاز به تخصص علمی کافی دارد از بیرون به موضوع نگاه کنیم تا ببینیم ریشه مشکل کجاست و راهی برای پایان دادن به آن و پیشگیری از آن پیدا کنیم. پیامدهای منفی..

یک- ابتدا باید پرسید که آیا خداوند خواسته است که وضع احکام دینی را برای مسلمانان آسان کند نه دشواری های آنها (سوره بقره، آیه 185، سوره حج، آیه 78)، و آیا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ) انجام داد. قانون او یک دستورالعمل ساده است. آنچه اکنون بر سر زندگی بشر آمده این است که فتاوای برخی از فقها (یعنی درک آنها از شریعت الله و شریعت پیامبر) بسیار دشوار و دردسرساز شده و اعتبار آنها زیر سؤال رفته است. چرا در گذشته چنین مسائلی حداقل در این گستردگی مطرح نمی شد و زندگی مذهبی مردم از آرامش بیشتری برخوردار بود؟

این کار شایسته ای است و باید به همین جا ختم شود. در زمان های قدیم، زندگی انسان بیشتر ماهیتی محلی داشت و بدون توجه به وضعیت فعلی در سایر مناطق جریان داشت. بیشتر مردم بی‌سواد و از دانش زمان خود بی‌اطلاع بودند، از این رو با توجه به «دانش یقینی» محدود خود به مواردی مانند رؤیت هلال ماه نو تصمیم می‌گرفتند یا بیشتر کار را بر اساس نظرات فقهایی انجام می‌دادند که فقهشان با نجوم قدیم سازگار بود. . . در آن زمان اگر بین مناطق مختلف اختلاف نظر وجود داشت، مردم اغلب اطلاعات فوری در مورد آن به دست نمی‌آوردند و اگر هم می‌گرفتند، تأثیر چشمگیری در زندگی آنها نداشت.

اما امروزه تمام عناصر این معادله تغییر کرده است. ظهور «دولت-ملت» مدرن و گسترش امکانات ارتباطی منجر به پیوند عاطفی و عملی ساکنان مناطق مختلف کشور شده است. امروز یک روستایی ایرانی به طور همزمان خود را شهروند کشور بزرگی مانند ایران می داند. و با ظهور رسانه ها، مک لوهان آن را حفظ کرد، او خود را عضوی از “دهکده جهانی” می بیند. فرآیندهایی مانند جهانی شدن نیز روند شناسایی جدید را تشدید کرده است. از این رو امروز عید سعید فطر به یک مناسبت ملی و حتی جهانی تبدیل شده و ابعاد حقوقی مضاعفی پیدا کرده است. از سوی دیگر، گسترش سوادآموزی و آموزش عمومی مردم را با دانش روز از جمله فیزیک و نجوم نوین آشنا کرده و مقاومت در برابر فتواهای فقهی مبتنی بر دانش روز را افزایش داده است.

الان باید چیکار کنیم؟

دو- اگر اذعان کنیم که حوزه فقه در زمان ما تغییر کرده است، باید اذعان کنیم که فقها بدون توجه به بستر معاصر و ترکیب واقعی زمان نمی توانند با مخاطب امروز گفتگوی مؤثری داشته باشند. شرایط زندگی بشر از محلی به ملی و جهانی تغییر کرده، فیزیک و نجوم جدید جایگزین شرایط قدیم شده و میزان آشنایی مراجع تقلید با دانش روز غالباً از مقلدان پیشی گرفته است. در این زمینه، اصرار فقها بر درک سنتی از موضوعاتی مانند رؤیت هلال و تعارض آن با فیزیک جدید، مقاومت حتی در بین مقلدان آنها را برانگیخته و مشروعیت اجتهاد فقهی را زیر سؤال برده است.

در واقع، «دنیوی بودن در زمان» مستلزم تلاش خالصانه فقها برای شناخت جهان معاصر و دانش مدرن است. امروزه مجتهدان باید با علم فیزیک و نجوم مدرن و همچنین فیزیکدانان و منجمان معاصر آشنا شوند تا راهی برای رفع تعارض فتوای خود و تحقیقات علمی جدید بیابند. واضح است که این به معنای ارتباط علمی بی وقفه و تغییرناپذیر حقوقدانان و فیزیکدانان است وگرنه با همایش های نمایشی، جلسات تبلیغاتی و سخنان مقدماتی گره از کار باز نمی شود. اما فراموش نکنیم که مجتهدان به چنین ارتباط و گفتگو با منجمان نیاز دارند وگرنه فیزیکدانانی که به کار خود مشغول هستند و مسئولیت عبادت مسلمانان را بر عهده ندارند. علمای فقیه باید به فکر درک صحیح خود از احکام خداوند باشند تا مبادا مسلمانان را به دلیل ناهماهنگی با علم روز دچار سردرگمی و سردرگمی کند و آنان را وادار به ترک فقه و دین کند.

حال سوال این است که آیا چنین ارتباطی بین مجتهدان و منجمان مشکل را به راحتی حل می کند؟

سه- حل این مشکلات و مشکلات مشابه به نظر آسان نیست. زیرا طرفین این بحث (یعنی حقوق دانان و فیزیکدانان) از نظر فکری درگیر دو نظام معرفتی متفاوت هستند که آشتی دادن آنها اگر نگوییم غیرممکن است، دشوار است. بحث بر سر صحت یا برتری یکی از این دو تفکر نیست، بلکه این است که در این دو طرز تفکر، یک موضوع واحد (مثل رویت هلال ماه نو) به دو صورت قابل درک است. بنابراین، حتی با فرض بحث جدی بین دو طرف، هیچ کس نمی تواند انتظار داشته باشد که به زودی نتایج رضایت بخشی متقابل حاصل شود. دلیلش هم روشن است، این نوع گفت‌وگوها خیلی زود به دیوار «سیاست‌ها» و «اصول» مختلف احزاب می‌خورد و به مرحله نهایی می‌رسد. حتی زمانی که هیچ راهی برای تطبیق این اصول مختلف پیدا نشود، بحث های شاخه به شاخه بی نتیجه خواهد بود و اختلافات حل نشده باقی می ماند. موضوع تغییر اندیشه اصلاً کار آسان و توصیه ای نیست و پیچیدگی های معرفتی و غیر معرفتی فراوانی دارد.

حال سؤال این است که اگر اختلاف بین این دو رویکرد معرفتی متفاوت (فقه و فیزیک) حل مشکلاتی مانند اختلاف نظر بر سر شواهد رؤیت ماه را دشوار کند، آیا چنین بحثی اساساً مفید است؟ و به عنوان مثال، آیا می تواند به یک راه حل واقعی برای مشکل منجر شود؟

چهار- به نظر می رسد پرداختن به این گونه گفتگوها فواید بسیاری خواهد داشت که کمترین آن درک متقابل جایگاه و مبنای فکری یکدیگر و افزایش تفاهم بین دو نظام معرفتی متفاوت فقه و فیزیک خواهد بود. در این مورد خاص، طرفین گفتگو، مانند حقوقدانان و فیزیکدانان، ممکن است بین سطوح نظری و عملی بحث و در وهله اول دستور کار فوری خود تمایز قائل شوند، در حالی که نیاز به گفتگوی بلندمدت در مورد مسائل اساسی را تصدیق می کنند. در خطر. برای حل این مشکل باید راه حلی واقعی، حتی به طور موقت پیدا کرد. به عبارت دیگر، اجازه دهید هر دو طرف توافق کنند که بحث تئوریک بین آنها می تواند سال به سال ادامه یابد، اما با حداقل نقطه مشترک و عزم اجماع برای ایجاد نوعی «وحدت رویه ای» وارد گفت وگو شوند. کار عبادت، تأمین مسلمانان. اتخاذ چنین موضع کلی، هم فقه را از اتهام ناسازگاری با دانش جدید رها می کرد و هم سردرگمی مردم را در شناخت روز عید فطر برطرف می کرد. دوری و عدم ارتباط با حقوقدانان و فیزیکدانان یا سرزنش از راه دور همدیگر اثری ندارد و در نهایت به قانون آسیب می رساند. اگرچه گفتگو و تبادل نظر بین آنها می تواند نتایج مفیدی باشد.

به نظر می رسد وکلا علاوه بر پایبندی به اصول حقوقی خود، باید به تبعات اجتماعی و فرهنگی فتواهای خود نیز توجه کنند. اگر بخشی از سردرگمی مسلمانان در شناخت روز عید فطر ناشی از عدم تطابق فتاوای فقهی با دانش روز است، آیا مصداق سهولت در انجام فرایض ساده دینی برای مسلمانان نیست؟ آیا در دنیای امروز اگر مراجع تقلید یک کشور دو روز متفاوت را عید بدانند، آیا چنین اختلاف نظری باعث «سرخوردگی از اسلام» نمی شود؟ آیا تداوم این وضعیت مبهم منجر به حذف تدریجی فقه از زندگی بشر نمی شود؟

دکمه بازگشت به بالا