عمومی

«شاهرخ» چگونه از یک لوطی به رزمنده‌ تبدیل شد؟

«شاهرخ» چگونه از یک لوطی به رزمنده‌ تبدیل شد؟

برخی از افراد یک لحظه خاص در زندگی خود دارند و یک تلنگر بزرگ که زندگی یک فرد را برای همیشه تغییر می دهد. تجربه چنین لحظه ای به مهم ترین و بزرگترین تجربه انسانی تبدیل می شود و مانند تولدی دوباره می ماند. این لحظه باشکوه تغییر برای کسانی که می خواهند متفاوت زندگی کنند، منبعی برای شناسایی می شود.

به گزارش دنیای 77، مجله «جوان» در ادامه می نویسد: زندگی شاهرخ جرغام سال ها بیهوده و درگیری و خرابکاری بود. از روزی که بدون هیچ دلیلی از مدرسه اخراج شد، بیشتر وقت خود را در خیابان با دوستان و همرزمانش سپری کرده است. روزها مشغول بود و شبها بازیگوش و مغرور بود.

او به دلیل اندام درشت و اندام متناسب به کشتی علاقه مند شد و در مسابقات استان تهران به مقام قهرمانی چندگانه و نایب قهرمانی دست یافت. شاهرخ با وجود این افتخار همچنان در زندگی خود به همین رویه ادامه داد و شخصیت پهلوانی کشتی تأثیری در شخصیت شاهرخ نداشت. البته با وجود بی عدالتی شاهرخ، او مردی درستکار و خردمند بود. فردی مبتکر که نامحرم را دست کم نمی گرفت و از محله نگهبانی می داد تا کسی زن و دختر را اذیت نکند.

اجابت دعای مادر

مادرش تا 27 یا 28 سالگی برای پسرش دعا می کرد تا عاقبت بخیر شود. مادر می خواست شاهرخ را عوض کند و هر روز بعد از هر نماز برای فرزندش دعا می کرد. مادر آرزو می کرد که پسرش از شگفتی مردانه خود به نحو احسن و شایسته استفاده کند و قدمی بردارد که سرانجام برای او عاقبت به خیر شود.

سرانجام دعای مادرش مستجاب شد و آن لحظه طلایی برای شاهرخ فرا رسید. خودش می گفت در دوران جاهلیت اطرافیانم آدم های دوست داشتنی بودند که همسنشان بودم. کسی نبود که مرا راهنمایی کند. او متوجه شد که ماهیت او با کاری که انجام می دهد سازگار نیست و از اعمال خود در اعماق وجودش احساس نارضایتی می کند.

وقت توبه

شاهرخ توسط حاج آقا مجتبی تهرانی لگد به پایش خورد و زندگی شهید جرغم برای همیشه دگرگون شد. شاهرخ در ایام محرم و صفر مشروب نخورد و در هیئت شرکت کرد. امام حسین علیه السلام را با تمام وجود دوست داشت و برای عزاداران حسینی احترام زیادی قائل بود. در آن جلسه حاج آقا فرمودند در بین شما یکی هست که می خواهد توبه کند و آزاد شود، چون او هم توبه کرده و اولین نفری بود که به امام حسین (ع) پیوست. پس از گفتگو، شاهرخ نزد حاج آقا می رود و معنی توبه را می پرسد؟ حاج ق می گوید توبه یعنی دور شدن از گناه. شاهرخ گفت حالا چکار کنیم؟ حاج آقا در جواب گفتند برو مشهد گردی.

سپس شهید جرغم به همراه مادر و برادرش راهی مشهد می شود. تمام وجودش به دنبال راهی برای تطهیر بود. در مشهد شاهرخ آنقدر جلوی ضریح می نشیند که اشک از چشمانش جاری می شود که مثل ابر بهاری گریه می کند. بیهوش نیمه بیدار بود و دستش را به سمت حرم بلند کرد و گفت: امام رضا (ع) مرا ببخش، دیگر گناهی نمی کنم. حاجی گفت: اگر بخواهم انسان باشم باید بیایم. به تو.«شهید جرغم در آنجا توبه کرد و پاک شد، از آن لحظه زندگی شاهرخ برای همیشه تغییر کرد و از او فردی دیگر شد.

ذوالفقار در زمین بازی شکست خورد

پس از ضربه ای بزرگ به شاهرخ، او تمام زندگی خود را وقف کمک به معترضان و انقلابیون کرد. شهید جرغم هر جا که نیاز به کمک بود حضور داشت. پس از آن شاهرخ برای پایان دادن به گیله در کردستان به غرب کشور سفر کرد و در آنجا با شهید چمران ملاقات کرد. وقتی درگیری شروع شد، در انتهای میدان هفتوز با یک مینی بوس توقف کرد و برای کردستان نیرو جمع کرد. اندکی بعد با 60 یا 70 نفر از دوستانش به اهواز رفت و از آنجا به سوسنگرد و سپس به دشت ذوالفقاریه آبادان رفت.

وی در دشت جلفغاریه به حزب سید مجتبی هاشمی پیوست و از شجاع ترین مبارزان گروه فداییان اسلام بود. در 17 آذر 1359 در ساعت 9 صبح گلوله های توپخانه عراق به سینه شاهرخ جرغم اصابت کرد و سوراخ بزرگی در سینه وی ایجاد کرد. پس از مدتی نیروهای دشمن به پیکر بی جان شهید جرغم رسیدند و به شادی پرداختند. پس از آن هیچ کس اثری از جسد شاهرخ پیدا نکرد.

پیام تمام شد

دکمه بازگشت به بالا