عمومی

روزی برای سر قبر – دنیای 77

روزی برای سر قبر - دنیای 77

عده ای در آخرین پنجشنبه سال به زیارتشان می آیند، برخی دیگر سفره های هفت ساله خود را می شویند و بر سنگ سرد می گذارند تا با گمشده هایشان سالی تازه کنند و زیارت قبر کنند.

یاد مردگان در اوایل بهار به ویژه اقوام امری پسندیده است که هنوز هم رایج است. مردم معمولاً در آخرین پنجشنبه سال بر مزار اموات خود می روند و قبر آن ها را روشن می کنند. گاهی با کمک نقدی یا اطعام فقرا همراه است. اما کنا با خواسته های آریایی ها موافق نبود یا دست کم در میان زرتشتیان چندان رایج نبود. حتی در دوران اسلامی نیز در برخی نقاط در روز خاصی از سال قبور را تعمیر می‌کنند زیرا این روز را «روز قبر» می‌گویند و هشت روز مانده به نوروز است.

باور رایج این است که ارواح مردگان در شب جمعه آزاد می شوند و به پشت بام خانه سابق خود باز می گردند، پس نباید به آنها تهمت زد. آنها را باید به خاطر دعا و مناجاتشان ستود. با تمسخر مردگان، این عبارت بلافاصله تلفظ می شود: «زمین از او خبر نداشت» زیرا ارواح مردگان قادر به بازگشت هستند و حتی فرزندان آنها ممکن است طغیان کنند یا شاید از زنده ها انتقام بگیرند.

نوروز، اول بهار، یک سنت بومی است که با سنت ایرانیان در جشن گرفتن فرانسویان آمیخته شده و با آداب و رسوم نوروزی غرب آسیا همخوانی دارد. این باور با برگزاری مراسم بهار نوروز، مقبره‌های بزرگ شاهان هخامنشی در تخت جمشید و ناقاش رستم که در نزدیکی آن قرار دارند، بیشتر تقویت می‌شود.

محقق دکتر به گفته مهرداد بهار، در سرزمین اجدادی ایرانیان، یعنی وجود دشت برساوش و تخت جمشید، محل نوروز، باید ارتباط سنتی بین این مقبره ها وجود داشته باشد. این وضعیت در پارسهگرد (پاسارگره) نیز وجود دارد که ظاهراً سرزمین اجداد کوروش بوده است. وجود سرزمین مقدس اجدادی، دفن پادشاهان مرده در سرزمین آبا و اجدادی، بزرگداشت مردگان قبل از عید و جشن نوروز در معبد عظیم همین سرزمین و اعتراف به نقش بزرگ شاه در این مراسم می تواند این جریان را آشکار کند. نوروز قبل از نوروز ..

در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» نیز بهار آمده است: در شرق تخت جمشید آرامگاه سنگی اردشی دوم یا هخامنشی سوم وجود دارد که در خارج از فلات تخت جمشید و در جنوب فلات قرار دارد. مقبره سنگی ناتمام داریوش سوم دوره هخامنشی گرفته شده است. کمی جلوتر از تخت جمشید، در همان دشت نقاش رستم، چند مقبره سنگی دیگر از شاهان هخامنشی را می یابیم که در مرکز تپه کاوش شده است. چرا در این دو دشت مرغاب و مرو در کنار کاخ ها قبرهایی وجود دارد؟ چرا ما این سنت شوش را نمی بینیم؟ اگر بپذیریم که کاخ های تخت جمشید و پرسئوس گرد در سرزمین اجدادی کوروش و داریوش و فرزندانشان واقع شده اند و اذعان کنیم که این دو بنا به عنوان پایتخت یا مرکز امور سیاسی و اداری مورد استفاده قرار نگرفته اند، سه علت زمین اجدادی. ، دفن و عید نوروز می تواند روابط را ایجاد کند و به سوالات فوق پاسخ دهد. بر اساس سنت سرزمین آبا و اجدادی، جزر و مد در بین مردم بسیار محبوب و تا حدودی مقدس است و کسانی که سرزمین خود را برای کار و زندگی ترک کرده‌اند همیشه می‌خواهند به آنجا برگردند. آن وطن است. اما دفن در سرزمین اجدادی در کنار قبور آنها گاه یک رسم مقدس است که عشایر و به ویژه دیگران با خرافات شدید همچنان از اجرای آن حمایت می کنند. حق هر انسانی این است که در کنار اجدادش دفن شود تا در زندگی پس از مرگ بی پناه و تنها نماند. اما مهم این است که زنده ها قبل از شروع سال نو با مردگان خود ملاقات کنند و چراغی در قبر روشن کنند و در واقع دست به سوی مردگان دراز کنند تا مردگان در سال جدید با آنها شاد باشند. در زمان های قدیم، این فراعنه مردگان بودند که اگر قبل از عید می آمدند، بسیار مورد احترام بودند و روی پشت بام خانه های آبا و اجدادی خود تغذیه می کردند. پیشکسوتان دسته دسته به یاری خویشان می آمدند و در آغاز سال نو، آنان و فرزندان را تبرک می کردند و از آنان در برابر سیل و دشمن محافظت می کردند.

این مراسم شب قبل از عید نوروز برگزار شد. در ایام نوروز، کسانی که این مراسم را به جا می آورند، خود را شایسته هر نعمت و سعادتی می دانند. آداب بین گیمر و گیمر چگونه بود؟ آیا وجود قبرها و اراضی آبا و اجدادی و چیدمان مراسم نوروز در کاخ ها تعیین کننده حدود مراسم نوروز باستانی در ایران نیست؟ مهرداد بهار تصور می کند که بنا به سنت، شاه، درباریان، جانبازان ایران و خاورمیانه و فرستادگان ویژه ایالت های غیرایرانی، چند روز قبل از عید، با غذا و نوشیدنی از مقبره شاهان و اجداد در هخامنش بازدید می کنند. . آب در قبرشان. شاید ابتدا به پارسه گرد و سپس به گروه نگاش رستم می رفتند، اشک می ریختند یا تظاهر به اشک می ریختند، بعد با آرامش و شادی نوروز را جشن می گرفتند، شاید در دشت مسابقه می دادند و مراسمی داشتند. آمده است که بزرگان و فرستادگان نزد شاه آمدند.

اما چرا مردگان خود را در کوه ها گذاشتند؟ به گفته مهرداد بهار، بر اساس باور قدیم، کوه و شاه هر دو مظهر نعمت بوده اند و شاهان با پیوند خورشیدی خود، طبیعتاً باید مانند خورشید در دل کوه ساکن شوند. صلیب شگفت انگیز روی کوه و جایی که پادشاه در صلیب خواب ابدی غوطه ور است، ممکن است نماد خورشید و مبدأ پادشاهان باشد. سرانجام بر اساس افسانه، پادشاهان به بهشت ​​خورشیدی رفتند و پس از یک عمر شادی در زمین و روی زمین، به سعادت ابدی دیگری در خورشید رسیدند. ظاهراً پادشاهان از گرمای واقعی خورشید غافل بودند وگرنه بهشت ​​ما در تصرف عوام بود که خلوت ما را از این گوشه می گرفتند و اشغال می کردند.

پیام تمام شد

دکمه بازگشت به بالا