عمومی

داستان دوستی انیشتین و چاپلین

داستان دوستی انیشتین و چاپلین

انیشتین گفت که فقط می خواهد چارلی چاپلین را ببیند.

به گزارش دنیای 77، فراد انیشتین اظهار داشت که تنها کسی که می خواست با او ملاقات کند چارلی چاپلین بود که او را ملاقات کرده بود.

کارل لمل، رئیس استودیو یونیورسال، این دو استعداد را به یکدیگر معرفی کرد و آنها بلافاصله با هم آشنا شدند و ملاقات کردند. چارلی آلبرت و همسرش السا به شام ​​دعوت شده بودند و این آغاز دوستی زیبای آنها بود. انیشتین به خانه چارلی رفت و آمد داشت. چاپلین می گوید: «انیشتین مردی بسیار آرام با قدرت فکری فوق العاده و خلق و خوی بسیار عاطفی است. او همچنین به السا توضیح داد که چگونه آلبرت در نظریه نسبیت به وجود آمد.

ظاهراً یک روز صبح هنگام خوردن صبحانه رفتار عجیب و بی قراری داشته است. انگار چیزی را گم کرده است. بعد از صبحانه روی پیانو نشست و نیم ساعت پیانو زد. سپس برای مطالعه به اتاقش رفت. او حدود دو هفته بود که درس می خواند و وقتی از اتاق خارج شد، نظریه نسبیت را روی دو کاغذ نوشت.

در اولین ملاقات این دو استعداد که هر دو کراوات مشکی به تن داشتند وارد سینما شدند. حضار دیگر با آنها دست دادند و گفته می شود که گفتگو بین آنها انجام شده است:

انیشتین: “من از جهانی بودن هنر شما بیش از هر چیز دیگری قدردانی می کنم. شما در فیلم خود کلمه ای نمی گویید، با این حال تمام دنیا شما را درک می کنند.”

چاپلین: “درست است، اما تو مشهورتر هستی… تمام دنیا تو را تحسین می کنند؛” اگرچه هیچکس نظریه شما را نمی فهمد.

اگرچه قرار بود این فیلم در کانون توجه قرار گیرد، اما این دو نابغه به موضوع اصلی بحث رسانه ها و مهمانان تبدیل شدند. زندگی نامه نویسان انیشتین ورود مشترک آنها را به عنوان “یکی از به یاد ماندنی ترین صحنه های هالیوود” توصیف می کنند.

خیلی ها فکر می کردند انیشتین و همسرش به عنوان مهمان دائمی دعوت شده اند، اما چاپلین آنها را به عنوان دوستان نزدیک دعوت کرد. چاپلین به شدت نگران تأثیر و موفقیت این فیلم بود، اما «چراغ های شهر» به یکی از معروف ترین فیلم های او تبدیل شد.

پیام تمام شد

دکمه بازگشت به بالا